مسابقه نهج البلاغه
متن سوالات
۱- با توجه به خطبه اول کدامیک از مباحث زیر در این خطبه آمده است؟
الف)بیان انواع احکام بیان شده در قرآن
ب)بیان ویژگی های قرآن
ج)بیان جایگاه حج
د) همه موارد
۲- با توجه به خطبه اول در عبارت یردونه ورود الانعام و یالهون الیه و لوه الحمام ، تشبیه کبوتر یا حمام به چه معناست؟
الف) نماد محبت
ب)نماد صلح و صفا
ج)سفیر زمزمه کننده شوق
د)همه موارد
۳- باتوجه به خطبه دوم حضرت امیر علیه السلام مردم را از تکرار جاهلیت بر حذر میدارند و تاکید به چه امری مینمایند؟
الف)دعوت به توحید
ب)حمد و ثنای الهی
ج)دعوت به خواندن قرآن و انجام حج
د)دعوت به تمسک جویی به اهل بیت
۴- باتوجه به خطبه دوم چرا در بازگشت از جنگ صفین امام علی علیه السلام، خطبه ای میخوانند که با حمد و ستایش پروردگار آغاز میشود و از جهل مردم شکوه نمیکنند؟
الف) انگیزه حضرت از حمد الهی تسلیم اوامر الهی در ظاهر و باطن همه امور
ب) شکر نعمت سبب افزایش نعمت میشود و بنده وظیفه ای جز تسلیم در برابر عزت خالق ندارد.
ج) دلیل شکر جهالت مردم زمانه و سبب طرد و دوری شیطان است.
د) مورد الف و ب صحیح است.
5- در خطبه سوم به کدام موارد اشاره نشده است؟
الف) غصب خلافت توسط آن افراد و کنار کشیدن حضرت از امر خلافت
ب)معرفی حضرت از زبان خویش
ج)محذور بودن حضرت مابین قیام بر علیه غاصبان و درگیر شدن با مخالفان از یکسو و صبر کردن برای نجات اسلام از سوی دیگر
د) همه موارد
۶- در خطبه سوم نهج البلاغه حضرت از خلافت تعبیر به ارث کرده اند شاهد این امر در کدام آیات قرآن قابل مشاهده است؟
الف) سوره مریم آیه ۵۶
ب) سوره هود آیه ۱۳
ج) سوره مائده آیه ۳
د)موارد الف و ج
۷-چرا حضرت علی علیه السلام مسئله خلافت را که مربوط به سالهای قبل بود را در زمانی مطرح میکنند که امکان بروز اختلاف در میان مسلمانان وجود دارد؟
الف) توجه حضرت به ثبت حقایق تاریخ برای جلوگیری از ثبت وقایع به صورت دگرگون شده، در مواقع لازم یک ضروری است.
ب) بحثهای جنجالی است که سبب آسیب به اجتماع مسلمین میشود نه بیان بحث های علمی و منطقی که حضرت انجام دادند.
ج) تقبیح گرفتاریهای ایجاد شده توسط خلفا مانع شکست در جنگهای بعدی بود
د)موارد الف و ب
۸-ویژگی اصلی قائلین جنگ جمل چه بود؟
الف) جفا دیدگان حکومت های قبل
ب) سرسپردگی به منسوبین خلیفه سوم
ج) فریب خوردگان
د) دنیا پرستی
۹- منشأ آگاهی امام علیه السلام از درون و باطن افراد از کجاست؟
الف) دید باطن امام و صدق نیت ایشان
ب) شناخت حق و باطل بوسیله تقوای امام
ج) عدم تسلط شیطان بر دلهای اهل تقوا
د) همه موارد
۱۰- چرا حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه زنان را ناقص العقل معرفی کرده اند؟
الف) اشاره بر رفتار همسر پیامبر که در برابر حق ایستادند و در صفوف باطل سبب جان دادن بسیاری از مسلمین شدند
ب) عقل آن است که با آن خدا پرستش شود و فرامین آن اجرا شود و افرادی که به دنبال هوا و هوس رفتند و جنگ را به پا داشتند بی عقل نامیده شدند.
ج) مرجع ضمیر تنها به زنان باز نمیگردد
د) هر سه گزینه
۱۱- خطبه پنجم در چه زمانی ببا شده است
الف)بعد از جنگ صفین
ب)قبل از جنگ صفین
ج) بعد از شهادت پیامبر اکرم
د)موارد الف و ب
۱۲- حضرت علی علیه السلام در خطبه پنج دلیل عدم پذیرش پیشنهاد عباس و ابوسفیان مبنی بر قیام کردن علیه غصب خلافت را چه مواردی ذکر مینمایند ؟
الف)کمبود سپاه
ب) فتنه جویی و برتری خواهی پیشنهاد دهندگان
ج) هدف نبودن زمامداری مردم
د) موارد ب و ج
پاسخ صحیح را در زیر انتخاب بفرمایید.(حتما نام و نام خانوادگی و شماره همراه خود را وارد بفرمایید)
خطبه اول
✅مهمترین خطبه نهج البلاغه و شامل صفات کمال و جمال خداوند و آفرینش جهان به طور کلی و آفرینش آسمانها و زمین و فرشتگان، آفرینش آدم (ع)و داستان سجود فرشتگان و مخالفت ابلیس و هبوط آدم (ع) به زمین میپردازد.
✅این خطبه به منزله فاتحه الکتاب در قرآن مجید است.
✅محورهای اصلی مجموعه خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار در این خطبه به گونه ای فشرده آمده است.
📣 ما در بخشی از این خطبه شاهد بحث در مورد عظمت قرآن و جامعیت قرآن هستیم و حضرت در این خطبه به ۱۴ ویژگی آن اشاره میکند که در ادامه به برخی از آن اشاره میگردد؛
۱- حلال و حرام الهی و واجبات و مستحباتش را رو شن و آشکار کرده است.
۲-ناسخ و منسوخ آن بیان شده است.(یعنی اینکه،احکام جدید که نازل می شود و احکام قدیم از بین میرود و این کار تنها در زمان رسول اکرم (ص) اتفاق می افتاد). مانند آنچه در سوره مبارکه مجادله آیه شریفه ۱۳ و ۱۲ آمده است.
۳-مباح و ممنوع آن را نیز روشن ساختیم. مانند آنچه در سوره سوره مبارکه مائده آیه ۲، و سوره مبارکه نساء آیه ۱۰۱ بیان شده است.
۴- خاص و عام آن را توضیح داده است. مانند آنچه در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه ۹۷ و یا سوره مبارکه مائده آیه شریفه ۵۵ بیان شده است.
۵- پندها و مثل هایش را تبیین می کند. قرآن کریم پر است از مثالها مانند آنچه در سوره ابراهیم آیه ۲۴ و سوره تحریم آیه ۱۱و… بیان شده و تواریخ انبیا و اقوام پیشین که به عنوان درس عبرت های آموزنده و پرمعنی نکاتی را گوشزد میکند.
۶- احکام مطلق (حکمی که بدون قید و شرط بیان میشود مانند خرید و فروش حلال است در آیه ۲۷۵ سوره بقره)و احکام مقید(حکمی که با قید و شرط بیان میشود مانند آیه ۲۹ سوره نساء و یا آیه ۸۹ سوره مائده) در آن به روشنی بیان شدهاست.
۷- آیات محکم(آیاتی که دلالت آن کاملا روشن و واضح است مانند آیه ۱ سوره توحید) و آیات متشابه(آیاتی که به کمک آیات دیگر پیچیده گی آن مرتفع و ابهام آن برطرف میگردد. مانند آیه ۲۳ سوره قیامت) آن معین و قابل تشخیص است.
۸- مجملات آن(آیاتی که دستور به نماز میدهد و ارکان آن و تعداد رکعات آن را شرح نمیدهد)، با بیان رسول اکرم(ص) و در سخنان ایشان تبیین و تفسیر شده است. و غوامص( مانند حروف مقطعه) در احادیث و روایات اهل بیت روشن و واضح گردیده است.
✅ در این ویژگی ابهام و شبهه ای که توسط عده ای هر از گاهی میشنویم مبنی بر آنکه *کجای قرآن گفته نماز صبح دو رکعت است و... پاسخ داده میشود.
۹- پاره ای از حقایق قرآن، برای همگان قابل دریافت است مانند آیات توحید و صفات خداوند که همگان بای از آن باخبر باشند و یا اصل معاد و روز قیامت که باید همگان به آن معتقد باشند و در بعضی دیگر، بندگان موظف به آگاهی از آن نیستند مانند ذات اقدس الهی که هیچ بنده ای به حقیقت ذات الهی دست پیدا نخواهد کرد و یا جزئیات مربوط به بهشت و دوزخ که ضرورتی ندارد بندگان موظف به آگاهی از آن باشند.
۱۰-دسته ای از احکام قرآن کریم در زمان خاصی الزامی بود و نسخ آن در سنت پیامبر اکرم (ص) معلوم گشت. مانند مجازات زنای محصنه که در سوره نساء آیه ۱۵ به عنوان حبس ابد ذکر شده است و میدانیم بعدا با احادیثی که درباره رجم وارد شده است، این حکم نسخ گردید.
۱۱-دسته ای دیگری از احکام قرآن کریم،احکامی هستند که ترک آن در قرآن اجازه داده شده است اما قبل از آن در سنّت عمل به آن واجب بود.
مانند حکم روزه که در آغاز تشریع، چنان بود که مسلمانان تنها میتوانستند در آغاز شب، افطار کنند و هرگاه میخوابیدند و بعد بیدار می شدند مفطرات روزه برای آنها جایز نبود ولی این سنّت پیامبر (ص) بعدا توسط آیه ۱۸۷ سوره بقره نسخ شد.
✅در احکام مجمل گفتیم قرآن میفرماید نماز بخوانید و چگونه خواندن آن را پیامبر اکرم(ص) تفسیر مینمایند، اینجا بیان میداریم که اگر سنّتی از سوی پیامبر (ص) قرار داده شد و به گونه ای بود که سخت و یا روشن نبود و… ، خداوند عالم به وسیله وحی، نسخ آن را در زمان پیامبر(ص) انجام میدهد و آیات آن در قرآن به وضوح آن را تبیین مینماید. و به عبارت دیگر با این بیان میتوان گفت فعل و قول پیامبر اکرم (ص) سلیقه ای نبوده و مویدی بر تفسیر آیات احکام اصول و فروع دین میباشد. همانند آنچه در سوره حشر آیه ۷ توصیه میشود که آنچه پیامبر برای شما بیاورد آن را محکم بگیرید.
✅ ممکن است برای عده ای این سوال پیش بیاید که چرا قرآن نیاز به تفسیر مجمل و تبیین پیچیدگی داشته در حالیکه برای فهم عموم و هدایت همگان نازل شده است؟
در پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه داشت؛
نکته اول : قرآن کریم در بردارنده قانون اساسی اسلام است و نمی تواند تمام جزئیات را در ظاهر تعبیراتش بیان کند، اصول را بیان و شرح و تبیین را بر عهده پیامبر میگذارد و در صورت لزوم آن را به وسیله وحی تکمیل میکند.
حال چرا اینکار را میکند؟ چون شرح و تبیین بعضی از احکام از حوصله یک یا چندین کتاب خارج است مانند مسائل مربوط به معاملات و یا احکام قضا و شهادت و …
نکته دوم : نیاز مردم به پیامبر برای تبیین پیچیدگیها و تفسیر مجملات، سبب ارتباط آنها با سنّت رسول الله میشود همان ارتباطی که در همه زمینه ها سبب هدایت و سعادت میشود به گونه ای که یک شاگرد به درس هایی که معلم از کتاب برای بیان میدارد و آموختن و علم را برای او قابل فهم و دستیافتنی مینماید. در واقع پیامبر معلم قرآنی است که حقایق زیادی را برای شاگردان روشن و قابل فهم مینماید. و اینجاست که نیاز به این معلم الهی حتی بعد از قطع وحی و شهادت پیامبر اکرم(ص) به وسیله معصومین نفر به نفر، برای مسلمانان در هر دوره پاسخ داده شد(بر طبق کلام نورانی پیامبر اکرم (ص) در حدیث ثقلین) و در زمان غیبت کبری به برکت اصل ولایت مطلقه فقیه که اعتقاد راسخ شیعه در زمان غیبت کبری است، ادامه یافت.
۱۲-دسته ای دیگر از احکام، احکامی است که در بعضی از اوقات، واجب است ولی وجوبش در زمان بعد از میان رفته است مانند روزه که در ماه مبارک رمضان واجب است و در ماههای دیگر وجوبش از بین میرود و یا حج تمتع که تنها یک بار در عمر واجب است و بعد از آن وجوبش از بین میرود. همچنین گفته شده هجرت در آغاز اسلام برای مسلمانان به جهت رنج و مشقتی که در مکه داشتند،واجب بود و بعد از فتح مکه وجوب هجرت از آنها برداشته شد.
۱۳-در احکام قرآن نکته حائز اهمیت این است که انواع محرّمات در آن از هم جدا شده و هریک جداگانه تبیین گردیده است. مانند گناهان کبیره که خداوند وعده عذاب خود را در آن داده است مانند گناه قتل نفس سوره نساء آیه ۹۳ و گناه شرک سوره مائده آیه ۷۲ و گناهان صغیره کهدغفران و آمرزش خویش را برای آنها مهیّا ساخته است مانند سوره نجم آیه ۳۲.
۱۴- عمل به برخی از احکام قرآن به میزان کم نیز قابل قبول است و بیشتر از آن مقدار مورد تاکید واقع شده است اما مردم در انجام هر چه بیشتر آن آزاد و مختار میباشند. به عنوان مثال در آیه ۲ سوره مزّمل امر بر قرائت قرآن شده است به میزانی که برای فرد میسّر است و آیات آخر سوره مزمل به خوبی به این معنی اشاره میکند.
در حالیکه در مقابل این دسته از احکام، احکامی را مشاهده میکنیم که عمل به آن الزامی است و کم و زیاد هم ندارد مانند آیات ۱۸۳ تا ۱۸۵ سوره بقره که روزه ماه رمضان را بر همه مکلفان در یک ماه معین واجب میدارد و کم و زیاد در روزه داری این یک ماه معنا ندارد. طبیعی است که استثنائات سفر و بیماری و… فرع بر اصل حکم است.
گرچه معلوم نیست که امام علی علیه السلام بعد از بیان عظمت مقام قرآن کریم، به چه بخشی از احکام دینی اشاره فرموده اند، زیرا همان گونه که میدانیم مقصود سیّد رضی در گردآوری نهج البلاغه به این گونه نبوده که خطبه ها رو به طور کامل ذکر کنند بلکه از میان آنها گلچین کرده است. ولی به هر حال انگشت گذاردن روی مسائله حج از میان وظایف مختلف اسلامی و فردی، آنهم در خطبه ای که از آغاز آفرینش جهان و مراحل مختلف سیر انسان را، تا قیام پیامبر اعظم (ص) مورد بحث قرار میدهد، خود بیانگر نکات بسیار مهمی پیرامون اهمیت و جایگاه حجّ بیت الله الحرام است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود؛
✅حج عصاره اسلام و در برگیرنده مسائل مهم فردی و اجتماعی و تربیتی و اخلاقی و سیاسی است.
✅فریضه حج دارای اعمالی چون طواف خانه خداست که حضرت در این خطبه به یک ویژگی مهم طواف یعنی همان خانه ای که قبله همه مردم است اشاره مینمایند.
✅ معنویت و روحانیت حج به گونه ای است که قلب و روح را شستشو و از شر شیاطین و هوای نفس و بلای گناه به آن پناه می جویند.(.. یردونه ورود الانعام و یالهون الیه ولوه الحمام)
*تعبیر و تشبیه انعام در عرف عرب با عرف ما دارای مفهومی متفاوتی است.
و تشبیه به کبوتر یا حمام به خاطر آن است که کبوتر نماد محبت و صلح و صفا و سفیر زمزمه کننده شوق است.
✅ حج علامت فروتنی در برابر عظمت الهی است و نشانه ای از اعتراف به عزتش، چرا که اعمال آن شامل رفتارهای بسیار متواضعانه ای است که در هیچ یک از عبادات تا این حد نشانه های تواضع نمایان نیست. که از آن جمله میتوان به احرام بستن و جدایی از تمام زیور آلات و… اشاره کرد.
✅ قرارگرفتن در صفوف حاجیان و زائران بیت الله افتخاری است که خداوند به گروهی از بندگانش بخشیده
✅خداوند متعال این خانه را پرچم یا همان علامت برای اسلام قرار داده و حرم امنی برای پناه جویان است.
✅ حجاج بیت الله الحرام در جایگاه پیامبران الهی وقوف کرده و به فرشتگانی که به گرد عرش الهی می گردند شبیه می شوند.
تعبیر به مواقف انبیا به خاطر آن است که پیامبران زیادی بعد از ابراهیم و حتی طبق روایاتی قبل از ابراهیم به زیارت این خانه توحید شتافتند است.
تعبیر به فرشتگان الهی به خاطر آن است که خانه ای درست برفراز خانه کعبه در آسمانها قرار دارد که فرشتگان بر گرد آن طواف می کنند.
در اینجا با وجود مباحث فراوان پیرامون تاریخچه خانه کعبه و فلسفه حج به دلیل آنکه حضرت در دیگر خطبه هایشان نکات دیگری را پیرامون مسائله حج بیان میدارند، صرف نظر کرده و همه بزرگواران رابه تفکر در باب عمق کلام حضرت و سیر مباحث مطرح شده توسط ایشان در این خطبه دعوت مینماییم.
خطبه دوم
امام علیه السلام این خطبه را به هنگام بازگشت از صفین ایراد فرمودند و در آن، وضع حال مردم پیش از بعثت و اوصاف اهل بیت پیامبر اکرم (ص) و سپس اوصاف گروه دیگری بیان شده است.
✅ این خطبه دارای پنج فراز است:
۱- حمد و ثنای الهی و پناه بردن به فضل و کرم و رحمت او
۲- درباره شهادت به توحید پروردگار و آثار پربار ایمان به توحید
۳-شهادت و گواهی به نبوت، به همراه بخش مهم فضائل پیامبر اعظم (ص) و اوضاع و احوال عصر جاهلیت و زحماتی که پیامبر عزیز اسلام برای دگرگون ساختن این وضع تحمل فرمودند
۴- اشارات پرمعنای درباره موقعیت اهل بیت و عظمت مقام آنها و لزوم پناه بردن مردم در مشکلات دینی به آنها آمده است.
۵-در این فراز مردم را از مقایسه کردن آل محمد با دیگران برحذر می دارند و بیان میدارند که هیچ یک از افراد این امت همتای اهل بیت نیست و امتیازات آنان را برمیشمرد و از بازگشت حق به اهلش اظهار رضایت و خشنودی می کند.
✅ شرایط و زمان صدور این خطبه:
حال و هوای خطبه متناسب است با شرح احوال مردم درعصر جاهلیت، لذا حضرت با برشمردن شرایط و احوال عصر جاهلیت به بیان این حقیقت میپردازند و مردم را از تکرار جاهلیت دوم بر حذر میدارند. و تاکید میکنند که دست به دامان اهل بیت پیامبر (ص) بزنند تا از خطراتی که اسلام را در آن زمان تهدید می کرد رهایی یابند.
در ادامه شرایط و زمان صدور خطبه ما به شبهه ای که ابن ابی الحدید بنا بر اعتقاد خویش در ذهن ها شکل داد، میپردازیم و آن شبهه این است:
پیروزی در میدان صفین از آن معاویه بود
در پاسخ به این تفکر توجه به دونکته خارج از لطف نمیباشد، اول آنکه معاویه هرگز در این میدان پیروز نشد، تنها از یک شکست قطعی بر اثر نیرنگ عمر و عاص نجات یافت و حضرت همچنان حق را در اهلش (خودش و اهل بیت شان علیها السلام) می بینند و به مردم هشدار میدهند، مراقب باشند که حق از اهلش گرفته نشود.
دوم آنکه، داستان حکمیّت و داوری زشت و ظالمانه عمرو بن عاص بر خلاف آنچه بسیاری فکر می کنند به هنگام حضور امام در صفین واقع نشد بلکه چند ماه بعد از آن صورت گرفت و جالب اینکه خود ابن ابی الحدید در جای دیگر به این معنی تصریح کرده است.
✅ سوال دیگری که در این باب مطرح میشود آن است که، چرا در بازگشت از جنگ امام خطبه ای را که میخوانند با حمد و ستایش پرودگار آغاز میکنند به جای آنکه از جهل مردم شکوه کنند و از همان ابتدا بر جاهلیت نمیتازند؟
پاسخ این است که اولا بسیاری از خطبه های نهج البلاغه با حمد و ستایش پرودگار آغاز میشود .
ثانیا در این خطبه عبارت احمد استتماما لنعمته و استسلاما لعزته و استعصاما بیانگر سه انگیزه برای حمد و ستایش الهی میباشد.
استتمام در معنای طلب اتمام نعمت به کار رفته و تقاضای افزایش و تکمیل نعمت های الهی را بیان میکند.
استعلام در معنای تسلیم در ظاهر و باطن در برابر قدرت و عزت الهی است که منشا نعمات است.
استعصام به معنی مطالبه، حفظ و نگهداری و دفع امور نامطلوب و معاصی است و بیانگر تقاضای حفظ و نگهداری از معاصی به برکت الطاف پرودگار میباشد.
ثانیا باید توجه داشت که مفهوم حمد چیزی فراتر از شکر است و به تعبیر دیگر، شکر آمیخته با ستایش است و از این سو سبب افزایش نعمت می شود همانگونه که در آیه ۷ سوره ابراهیم آمده است و از سوی دیگر انجام وظیفه عبودیت و بندگی میباشد که همان تسلیم در برابر عزت خالق است و از آن مهمتر آن است که حمد موجب جلب عنایات و الطاف و امدادهای الهی برای حفظ از گناهان میگردد.
رابعا امام حمد الهی را از حیث تسلیم در برابر عزت او به جهت دریافت عنایت و هدایت الهی را برای نجات از ظلالت و گمراهی و نتیجه دوستی با خداوند بیان میدارند. انه لا یضل من هداه و لایئل من عاداه و لا یفتقر من کفاه
ونکته آخر آنکه، در پایان بخش تحمید الهی، حضرت به دلیل دیگری برای حمد پروردگار اشاره می فرمایند و ستایش او را در ترازوی سنجش، از همه چیز سنگین تر و برای ذخیره کردن از هر گنجی برتر بیان مینمایند. فانه ارجح ما وزن و افضل ما خزن
✅حضرت در جملات و عبارات این خطبه چنان فصیح و کوتاه و عمیق، حمد الهی را مایه نجات در دنیا و آخرت بیان فرموده اند که شخصی چون ابن ابی الحدید در شرح این خطبه به وصف حضرت میپردازد و بیان مینماید منزه است خدایی که علی (علیه السلام) را به فضائلی مخصوص کرد که زبان فصیحان توان وصف آن را ندارد و او را بر هر عالمی مقدّم داشت و پیشوا و اسوه هر صاحب فضیلتی کرد.
* توجه به عبارات و دلایل حمداللهی در ابتدای این خطبه در کنار وقایع صفین خود دلیل دیگری بر هوشمندی حضرت علیه السلام در بیان ریشه جهالت سر زده و شباهت به عصر جاهلیت میباشد.
✅در ادامه پس از حمد الهی حضرت به سراغ شهادت به توحید به عنوان اصلی که در تمام اصول و فروع دین جریان دارد میپردازند. چرا که به حقیقت تمام اصول و فروع اسلام تبلوری از توحید است نه تنها در مباحث اعتقادی و عبادی بلکه در مسائل اجتماعی و سیاسی و اخلاقی، روح توحید حاکم و جاری است.
همچنین حضرت چهار دلیل را برای تمسک جستن به اصل توحید ذکر میفرمایند:
۱-شهادت به توحید پایه ایمان و ریشه و قوام دین
۲ سرچشمه همه نیکیها
۳-سبب جلب خشنودی خداوند
۴- موجب طرد و دوری شیطان است.
✅بعد از شهادت به توحید، حضرت شهادت به نبوت پیامبر اعظم (ص) میدهند و میفرمایند و اشهد انَّ محمدا عبده و رسوله
توجه به این بیان که میفرمایند؛ حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم، پیش از آنکه رسول خدا باشد بنده خاص او بود، ضروری است. چرا که تا بنده خاص نباشی به مقام رسالت نمیرسی و این دقیقا تکلیف تفکرات غلط و افراطی و الحادی برخی که رسولان خدا را تا سر حد الوهیت بالا میبرند، را روشن میسازد و صراحتا بیان میدارد که رسولان و فرستادگان الهی بندگانی هستند که بزرگترین افتخار آنان عبد بودن شان در تمام ابعاد بندگی و یکتا پرستی شان است.
*توجه و عنایت بر جو حاکم میتواند لزوم شهادت حضرت را به عنوان تذکری برای بیداری قلب های زنگار گرفته، روشن سازد.
چرا که ایشان در برهه های گوناگون یکتا پرستی و ایمان به رسول خدا و یاری ایشان را در خلوت و جلوت به صراحت بیان کردند. و میتوان در عبارت و الامر صادع موجود در این خطبه را قرینه ای برای عبارت فاصدع بماتومر آیه ۹۴ سوره حجر دید که اشاره به سنت پیامبر و بیان قاطع توحید بدون پرده پوشی و همچنین ترک تقییه در برابر مشرکان و مخالفان است، دانست.
*باید خاطر نشان کرد که حضرت امیر علیه السلام در تمام عمرشان لحظه ای برای بت سجده نکرد و گرد و غبار شرک بر دامان پاکش ننشست. و در واقع روح توحید حضرت مولای متقیان است و در خطبه های نهج البلاغه بارها و بارها با شهادت بر توحید و یگانگی خدا قصد بر تعلیم درس توحید بر پیروان مکتبش دارند.
و بی شک شهادت به رسالت پیامبر (ص) و توجه به ماموریتهای الهی ایشان و کتاب آسمانیشان، بهترین زمینه ساز پیشرفت حقیقت توحید در اعماق وجود انسانهاست.
در بخش های قبلی به کلام امام در مورد آل پیامبر اشاره شد و در این بخش به نکاتی پیرامون آل پیامبر اشاره میشود
✅امام علیه السلام آل پیامبر را
۱-محل اسرار خدا
۲- پناهگاه فرمان او
۳-ظرف علم
۴-مرجع احکامش
۵- جایگاه حفظ کتابهای آسمانی
*تامل:ماجرای صفین را به خاطر بیاوریم و شعار آنان را
۶-کوههای استوار دین که لرزش و تزلزل و وحشت را از بین میبرند
معرفی مینمایند. در واقع آنچه در حدیث ثقلین و حدیث سفینه نوح و حدیث نجوم آمده است را توضیح میدهند.
✅توجه باید داشت که آل نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی صندوقچه علوم الهی معرفی میشوند یعنی نه تنها اسرار و نه تنها اوامر، بلکه تمان علومی که برای هدایت انسانها لازم و ضروری است و یا به نحوی در آن دخالت دارد، در این صندوقچه ها نهفته شده است.
✅باید توجه داشت که طوفانهای عجیبی بعد از رحلت پیامبر اعظم(ص)، رخ داد و اگر این لنگر های عظیم نبودند شدت طوفان ها به حدی بود که کشتی اسلام راستین را غرق نماید.
✅ دفاع از اسلام به دست اهل بیت گاه با علوم و دانش های خود، گاه با افشاگریها و تبیین حقایق اسلام و گاه با خون پاک شان،صورت پذیرفت.
✅ از آنچه در بالا گفته شد به خوبی روشن میشود که منظور از اهل بیت، امامان معصوم است، و اشاره به افرادی همچون حمزه سیدالشهدا و عباس علیه السلام و جعفر سلام الله که در عصر پیامبر با فداکاری های خود اسلام راحتی کردند، نمیباشد. درست است که اینها خدمات پر قیمتی داشتند اما محتوای عبارات برشمرده شده توسط،حضرت امیر علیه السلام فراتر از این مسئله است و جز بر امامان معصوم بر کسی منطبق نمیگردد.
خطبه سوم
✅ این خطبه معروف به شقشقیّه است.
✅مشتمل بر شکایت در امر خلافت و سپس ترجیح دادن شکیبایی در برابر آن و آنگاه بیعت مردم بل او میباشد.
✅خطبه در یک نگاه:
از مهمترین خطبه های نهج البلاغه است، زیرا مسائل مربوط به خلافت بعد از رسول خدا (ص) را بی پرده شرح می دهد.
در این خطبه یک دوره تاریخ اسلام مربوط به عصر خلفای نخستین به صورت خلاصه بیان شده است.
✅نکات مهم پیرامون خطبه:
نام خطبه: از جمله آخر آن و از عبارت تلک شقشقه هدرت ثم قرت به معنای، این شعله آتشی بود که از دل زبانه کشید و فرو نشست میباشد، گرفته شده است.
این عبارت را حضرت امیر علیه السلام، در پاسخ به تقاضای ابن عباس مبنی بر ادامه مطالب خطبه، بیان فرمودند. زیرا فردی از میان جمع برخاست و کاغذی به حضرت داد و آمادگی مجلس را که توسط حضرت برای بیان مطالب مهم بعد ایجاد شده بود، برهم زد.
زمان صدور : بعد از ماجرای جنگ جمل و صفین و نهروان و در پایان عمر مبارک حضرت میباشد.
مکان ایراد خطبه: عده ای معتقدند در مسجد کوفه و بر فراز منبر، ولی ابن عباس میگوید در رُحبه و در زمان طرح مسئله خلافت
سند خطبه : عده ای معتقد بر تواتر و عده ای تواتر آن را رد کرده اند و بعضی هم ساخته و پرداخته سید رضی گردآورنده نهج البلاغه میدانند. علت این اشکال تراشی در مورد سند خطبه که الحق از حضرت امیر علیه السلام صادر شده، این است که با پیش داوریها و ذهنیت های آنان سازگار نیست چرا که اسنادی از خطبه وجود دارند که به ۲۰۰ سال قبل از تولد سید رضی تصنیف شده اند.
✅ حضرت علیه السلام در پایان خطبه داستان بیعت را شرح میدهند و اهداف پذیرش بیعت را در جمله های بسیار زیبا و الهام بخش بیان می فرماید.
✅حضرت در شکایت خود از نخستین مرحله خلافت بیان میفرمایند: به خدا سوگند او پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالی که خوب میدانست موقعیت من در مسئله خلافت همچون محور سنگ آسیاست!
*با کمی دقت به این تعبیر متوجه میشویم که مسئله خلافت همچون آسیاب است همانگونه که آسیاب به محور نیرومندی نیاز دارد که حول آن بچرخد، خلافت نیز، به محور نیرومندی نیازمند است که نظام آن را در حرکت شدیدش حفظ کند و از انحراف باز دارد و در نوسانات و بحرانها، حافظ آن باشد و به نفع اسلام و مسلمین بچرخد.
آری خلافت پیراهن نیست، سنگ آسیای گردنده جامعه است.
*تذکر: برای قرار گرفتن در هر جایگاهی و قبول هر مسولیتی، لازم است ابتدا نسبت به آن جایگاه شناخت کافی به دست بیاوریم و همچنین با توجه به قوام و نیروهای جسمی و فکری و مدیریتی خویش نسبت به قبولِ امانتِ مسولیت، اقدام نماییم. و چه پسندیده است که قبل از آن موفق به زدودن نفس خویش از عجب و خودبرتربینی، شده باشیم و جامعه ای را با سوءمدیریت خویش و نالایقی خویش به ورطه تباهی و ضعف و ناامیدی و بحران های گوناگون نکشیم.
✅تعبیر دیگری که حضرت نسبت به خویش بیان میدارند این است؛ سیل های خروشان و چشمه های (علم و فضیلت) از دامنه کوهسار وجودم پیوسته جاری است و مرغ (دور پرواز اندیشه) به قله (وجود) من نمی رسد.
* در این عبارت دو تعبیر ینحدر به معنی فرومیریزد و و لایرقی بالا نمی رود، که در دوجهت مختلف و در برابر هم قرار گرفته، بیانگر نکته ظریف و لطیفی است که وجود امام به کوه عظیمی تشبیه شده، که دارای قله بسیار مرتفعی است و طبیعتا این گونه کوهها و قله ها نزولات آسمانی را در خود جای میدهند و سپس به صورت مستمر به روی زمین های گسترده و دشتها جاری میسازند، از سوی دیگر هیچ پرنده دور پروازی نمیتواند به نزدیکی قله این کوهها راه یابد.
این تشبیه اشاره به همان چیزی است که قرآن مجید درباره نقش کوهها در آرامش و آبادی زمین در سوره مبارکه نحل آیه ۱۱ بیان میدارند.
*وجود امام آگاه و بیدار و نیرومند و معصوم مایه آرامش و انواع برکات است.
*هیچ کس را یارای دستیابی به افکار بلند و اوج معرفت و شخصیت آن حضرت علیه السلام نیست و به اسرار وجود ایشان جز پیامبر اکرم (ص) که استاد بزرگ ایشان و امامان معصوم، پی نمی برد.
در آیه۳۰ سوره مبارکه ملک میخوانیم، *قل اَرَاَیتُم اِن اَصبَحَ ماوءُکم غورا فمن یاتیکم بماء معین ، “بگو به من خبر دهید اگر آبهای شما در زمین فرو رود چه کسی می تواند آب جاری در دسترس شما قرار دهد”
در حدیثی از حضرت امام رضا علیه السلام در تفسیر نورالثقلین ج۵، ص۳۸۶ ، ماءِ معینِ را به علم امام تفسیر نمودند.
در مبحث علم امام و بیانی که حضرت در خطبه در مورد خویش دارند، عده ای سوالاتی را وارد کرده اند که دانستن پاسخ آنها در حد بضاعت این پیام، خالی از لطف نمیباشد که در ادامه به بعضی از آنها به همراه پاسخ اشاره میشود.
✅ چرا علی (ع) در این جا از خویشتن تعریف کرده، در حالیکه تعریف از خویش نکوهیده است. (تزکیه المرء لنفسه قبیح)؟
۱- میان خودستایی و معرفی کردن، فرق بسیاری وجود دارد. حضرت اینجا خود را معرفی مینمایند تا بی هبران را آگاه به جایگاه و توانمندیهای خویش نمایند.
۲-معرفی کردن چه از سوی خود و چه از سوی دیگران نه تنها عیب نیست بلکه عین صواب است و مایه نجات است. همانند آنچه امروزه افراد به عنوان رزومه خویش ارائه میدهند تا تخصص هایشان را معرفی نمایند جهت ارائه خدمات بهتر و بیشتر.
✅ جمله “ینحدر علی السیل و لا یرقی الی الطیر” یک ادعاست، دلیل آن چیست؟
۱-پاسخ این سوال را بسیار روشن است چرا که پیامبر اکرم در زمان حیات مبارکشان بارها و بارها و در احادیث مختلف در زمینه علم وسیع حضرت امیر علیه السلام بیاناتی را داشته اند و اکثر آنها صحیح سند است. مانند انا مدینه العلم و علی بابها، که در کتب اهل سنّت، به احقاق الحق، جلد پنجم صفحه ۴۶۸ تا ۵۰۱ میتوان ارجاع داد این پرسش گران را.
۲- ابن ابی الحدید که بزرگان اهل سنت است در کتابی با موضوع شرح نهج البلاغه تک تک علوم اسلامی را بیان میکند و چگونگی ارتباط یکایک آن ها را و پیوندش را از نظر تاریخی با اقیانوس علم حضرت علی (ع) شرح میدهد.
۳- در تمام دوران خلفا هر زمان مشکل مهمی در مسائل مختلف اسلامی پیش می آمد و همگان در حل آن عاجز بودند، به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پناه برده و حل نهایی را از ایشان طلب میکردند .
✅ چگونه آن حضرت از حوادثی که بعد از رسول خدا (ص) در امر خلافت واقع شد شکایت می کند، آیا این شکایت با مقام صبر و تسلیم و رضا منافات ندارد؟
۱- صبر و تسلیم و رضا مطلبی است و بیان حقایق برای ثبت در تاریخ و آگاهی حاضران و آیندگان، مطلبی دیگر است که نه تنها مانعی ندارد، بلکه آگاهی از اوجب واجبات است و مسائل مربوط به خلافت درست از همین نمونه آگاهی سازی برای آیندگان میباشد.
در حقیقت مصالح جامعه اسلامی و نسل های آینده ایجاب میکرد که امام (ع) این بیان را معرفی نمایند تا به دست فراموشی سپرده نشود.
۲- در ادامه کلام ایشان میفرمایند: (هنگامی که دیدم او پیشدستی کرد و خلافت را در بر گرفت) من در برابر آن پرده ای افکندم و پهلو از آن تهی کردم (و خود را کنار کشیدم).
این تعبیر به خوبی نشان میدهد که امام (ع) هنگامی که خود را در برابر این جریان دیدند، آماده درگیری نشدند.
✅پیش از آنکه به دلایل صبر در مورد اتفاقات غصب خلافت صحبت کنیم، لازم است با پرداختن به مفاهیم مستتر در عبارت و طفقت ارتنی بین آن اصول بید جذاء، او اصبر علی طخیه عمیاد ، این حقیقت را روشن کنیم که امام علیه السلام هرگز مسولیت خود را در برابر امّت و وظیفه ای که خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر دوش ایشان گذاشته بودند، فراموش نکردند. بلکه ایشان همواره در میان دو امر محذور بودند
اولی: قیام کردن و با مخالفان درگیر شدن، آنهم در شرایطی که یار و یاور کافی نداشتند و نتیجه ای جز شکاف میان مسلمین در پی نداشتند و فرصت و بهره لازم برای منافقان و دشمنان اسلام رافراهممیکرد.
دومی: در آن محیط تاریک و ظلمانی، صبر کردن
✅عبارت دیگر، یهرم فیها الکبیر، و یشیب فیها الصغیر، و یکدح فیها مومن حتی یلقی ربه ، است که به خوبی روشن میکند رنج و درد عمومی ، همه را تحت فشار قرار داده بود. اما مؤمنان رنج مضاعفی را داشتند و خطراتی که جامعه اسلامی را از هر سو تهدید میکرد سبب شد تا جامعه در اندوه عمیق و رنج بی پایانی فرو برده شود، و آثار آن سبب شد تا در زمان کوتاهی و در عصر بنی امیّه بسیاری از زحمات پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان راستین نخستین بر باد رود.
*و این شد که حضرت با در نطر گرفتن همه احوالات بیرونی جامعه و مصلحت سنجی برای دین و جامعه مسلمین، شکیبایی پیشه کنند آنهم در شکیبایی آمیخته با آرامش خاطر بلکه توام با رنجی که عبارت “فصبرت و فی العین قذی و فی الحق شجا” به خوبی آن را منتقل مینماید.
در این قسمت که با ذکر نکات پایانی خلافت سعی بر پاسخ شبهات و سوالات مطرح در مسئله خلافت با استفاده از کلام خود حضرت در خطبه سوم را داریم، به سه سوال اساسی پاسخ خواهیم داد.
✅ چرا از خلافت تعبیر به “ارث” شده است؟
پاسخ به این سوال با توجه به این نکته روشن میشود که خلافت یو میراث الهی و معنوی است و از سوی پیامبر به جانشین معصومش می رسد نه یک میراث شخصی و مادی و حکومت ظاهری(بیان جانشینی به امر خدا و از سوی اوست و ابلاغی توسط پیامبر صورت پذیرفت سوره مائده آیه ۳).
شبیه این تعبیر در آیات قرآن نیز دیده میشود، آنجا که حضرت “زکریا” از خداوند تقاضای فرزندی می کند که “وارث او” و “وارث آل یعقوب” باشد ( و بتواند به خوبی از میراث نبّوت و پیشوایی خلق پاسداری کند) آیه ۵.۶ سوره مریم
همچنین حدیث نبوی مشهوری داریم که در اصول کافی جلد ۱ صفحه ۳۲ و ۳۴ آمده و بیان میکند دانشمندان وارثان پیامبرانند.
البته بعضی احتمال داده اند که منظور از این میراث غارت شده ، فدک میباشد که پیامبر اکرم(ص) برای دخترش قرار داده بود و چون مال همسر در حکم مال شوهر است این تعبیر را به اشتباه بکار برده اند، چرا که در تمام این خطبه، سخن از مسأله خلافت است و این جمله نیز ناظر به خلافت است.
✅ چرا امام علیه السلام در گوشه خانه ماندن را انتخاب کرد به جای مقابله مستقیم و جنگ و نزاع؟
هیچ کس نمی تواند ضایعه عظیمی را که بر جهان اسلام از خانه نشینی ایشان برآورد کند، تنها در بُعد علمی وقتی به نهج البلاغه نگاه کنیم، در مییابیم که بخشی از خطبه ها و نامه های ایشان و کلمات قصار آن حضرت که در مدت پنج سال خلافت با آن همه حوادث و ماجراهای دردناک و جنگهای پی در پی، چنین گنجینه عظیم و غنی است، حال اگر آن ۲۵ سال نیز حضرت در میان امت بودند و مردم از چشمه جوشان علم و دانش بی پایان ایشان بهره مند بودند، چه آثار عظیمی برای مسلمانان جهان بلکه برای جامعه بشریت به یادگار می ماند!
✅ چرا امام علیه السلام مسئله خلافت را که مربوط به سالها قبل و فراموش شده بود را مطرح می کند و توجهی به امکان بروز اختلاف در میان مسلمانان ندارند؟
امروز که بحث حفظ وحدت بیش از پیش مطرح است برای جلوگيري از بهره مندی فرق ضاله هنچون وهابی و تکفیری،این نکته که هرگونه سخن در مورد خلافت بلافاصله حصرت علی علیه السلام را همسویی با جریان تفرقه برانگیز میدانند نیز به همان اندازه رفتار ساده لوحانه قرآن بر سر نیزه کن، ناشی از عدم توجه به اصل ماجرای ولایت و امامت است. لذا در پاسخ به این سوال لازم است دو نکته را همواره در نظر داشته باشیم؛
نخست: واقعیتهای موجود هرگز نمیتواند حقیقتها را به فراموشی بسپارد. این یک حقیقت است که علاوه بر تاکید پیامبر(ص) بر خلافت حضرت علی (ع)، شایستگی ایشان از هر نظر برای این امر بیشتر بود، حال چه حوادثی واقع شد که این مساله دگرگون گشت مطلبی جداگانه است.
و بیان این مطالب از سوی حضرت که همواره و همه جا طرفدار حقیقت بودند، لازم و ضروری است تا در تاریخ ثبت و باقی بماند.
همچنین باید دانست همیشه واقعیتهای موجود با حقایق تطبیق نمی کند و گاه فاصله زیادی با آن دارد، آنچه هست همیشه به معنی آنچه باید باشد نیست. اسلام به ما میگوید ما باید به دنبال چیزی باشیم که باید باشد. لذا حضرت حقایقی را مطرح میکنند شاید با دانستن آن و زدودن زنگار از دل مرده مردم، آنها را هدایت کند.
دوم : آنچه مضر به وحدت و اتحاد صفوف مسلمانان است، بحثهای جنجالی و تعصب آلود و پرخاشگرانه است؛ ولی بحث های علمی و منطقی که طرفین، حدود و موازین علمی و منطقی را در آن رعایت کنند نه تنها مزاحم وحدت صفوف مسلمانان نیست بلکه در بسیاری از مواقع به آن کمک میکند.
در بیان گرفتاریهای مردم و گرفتاری ای که خلفا برای حضرت در آن دوران ایجاد نمودند میتوان به بعضی موارد در جمله زیر که اشاره به عصر خلیفه دوم دارد اشاره نمود؛
فَمُنِیَ الناس لَعَمرُ الله بخبط و شماس، و تلون و اعتراض حضرت در این عبارت به چهار پدیده رفتاری و روانی مردم در عصر خلیفه دوم اشاره میکند و آن ها عبارتند از عدم تعادل و سرکشی و عدم ثبات و حرکات نامنظم
توجه: عبارت الناس علی دین ملوکهم اشاره ای به همین ویژگی خلیفه دوم و همچنین گرفتار شدن مردم به مشکلات اخلاقی و روانی شبیه ملک خویش یعنی خلیفه دوم دارد.
✅بی شک سیاست خارجی در عصر خلیفه دوم و فتوحات اسلامی و پیشرفت در خارج از منطقه حجاز، ذهنیتی برای مردم ایجاد کرده بود که این شکل از حکومت داری موفق است و لذا کمتر کسی به مشکلات داخلی حکومت اسلامی بیندیشند و چه زیباست که ولی خدا عالمانه و مسئولانه به بیان همه جانبه امور میپردازند و اشاره میکنند که گروهی از مسلمانان بر اثر اشتباهات و خطاها و ندانم کاریها و اجتهاد در مقابل تصوص قرآن و پیامبر اکرم، گرفتار نابسامانی های فراوانی از نظر اعتقاد و عمل و مسائل اخلاقی شدند و در واقع از اسلام ناب فاصله می گرفتند و همانها سبب شد که سرانجام به شورش های عظیمی در دوران خلیفه سوم بینجامد.
✅امام علیه السلامدر ادامه این سخن می افزایند: هنگامیکه اوضاع را چنین دیدم صبر و شکیبایی پیشه کردم با این که دورانش طولانی و رنج و محنتش شدید بود (فصبرت علی طول المده و شده المحنه)
خطبه چهارم
این خطبه از فصیح ترین سخنان حضرت امیر علیه السلام است و در آن مردم را اندرز می دهد و از گمراهی به سوی هدایت می برد و گفته میشود ” این خطبه را بعد از جنگ جمل و کشته شدن طلحه و زبیر ایراد فرمودند” و ناظر به پیامدهای این جنگ و درسهای عبرتی است که مسلمانان میبایست بیاموزند، میباشد.
✅محورهای اصلی خطبه را در سه قسمت میتوان خلاصه کرد:
۱-تصریح به این واقعیت که مردم در طلمات و تاریکیها به وسیله اهل بیت پیامبر (ص) هدایت شدند و به مقامات عالی و اوج ترقی رسیدند و به همین دلیل باید آماده باشند تا نصایح و اندرز های آنها را به گوش جان بشنوند.
۲-اشاره به این که من پیش بینی پیمان شکنی ها را می کردم، ولی نمی خواستم پرده ها را کنار بزنم.(از سوی امام)
۳- اشاره به این نکته که امروز جای پرده پوشی نیست، واقعیت ها را باید گفت و گرنه بیم این می رود که توده مردم گمراه شوند و اگر من ترسی داشته باشم از همین جهت است نه از ناحیه خودم.
✅چشم و گوش خود را باز کنید
امام علیه السلام در آغاز این خطبه به نعمات فراوانی که در سایه اسلام نصیب مسلمان مخصوصا در آغاز اسلام شد، اشاره کرده اند و اینگونه میفرمایند:
بنا اهتدیتم فی الظلماء و تسنمتم ذروه العلیاء، و بنا افجرتم عن السرار
و در جمله اول این عبارت امام علیه السلام بع شرایط زمان جاهلیت که تاریکی جهل و فساد و جنایت همه جا را فرا گرفته بود اشاره میفرمایند که در پرتو وجود پیامبر اکرم (ص)، مردم صراط مستقیم را پیدا کردند و با سرعت یه سوی مقصد حرکت کردند اشاره مینمایند.
در جمله دوم، ترقّی و تکامل را به شتری تشبیه می کنند که دارای کوهان است و میفرمایند: شما در بالای آن کوهان قرار گرفته اید و اشاره به اوج ترقّی و پیشرفتی که در پرتو اسلام نصیب مسلمین شده بود و همه مورّخان شرق و غرب به آن اعتراف و اذعان دارند، مینمایند.
در جمله سوم، وضع جامعه جاهلی را به شبهای تاریک ماه و محاق (شبهایی که ماه مطلقا در آسمان رویت نمیشود)، تشبیه کرده اند و میفرمایند؛ به وسیله پیامبر و خاندان ایشان پرده های تاریکی شکافته شد و داخل در فجر و صبح سعادت شدید.
در این قسمت به نکاتی پیرامون کلام امام در باب پیش بینی پیمان شکنی قائمین جنگل جمل و نشانه فریب خوردگان میپردازیم؛
من همواره منتظر عواقب پیمان شکنی شما بودم و نشانه فریب خوردگان را در شما می دیدم
✅طلحه و زبیر
۱-به هنگام بیعت زبیر با حضرت ، ایشان به زبیر فرمودند، من از این بیم دارم که تو پیمان خود را بشکنی و با این بیعت مخالفت کنی ،عرض کرد بیم نداشته باش چنین چیزی تا ابد از من سر نمیزند.
امام (ع) فرمودند: خداوند گواه و شاهد من بر این موضوع باشد.
۲-چند روز پس از بیعت، طلحه و زبیر خدمت حضرت امیر علیه السلام آمدند و عرض کردند : تو میدانی در زمان حکومت “عثمان” چه اندازه به ما جفا شد! و میدانی که او همواره طرفدار بنی امیّه بود اکنون که خداوند خلافت را به تو سپرده است، بعضی از این فرمانداریها را در اختیار ما بگذار!
امام علیه السلام فرمودند: به قسمت الهی راضی باشید تا من در این باره فکر کنم و بدانید من کسی را در این امانت شریک نمی کنم مگر اینکه از دیانت و امانت او راضی و مطمئن باشم و… .
۳- در روایت آمده است مدتی بعد از بیعت، آنان مجدد نزد حضرت امیر علیه السلام آمدند و برای عمره رفتن از حضرت اجازه خواستند. امام علیه السلام که آثار نفاق و پیمان شکنی را در آنان می دیدند، بار دیگر از آنها پیمان وفاداری و بیعت گرفتند، ولی همان گونه که میدانیم به پیمان خود وفا نکردند و آتش جنگ جمل را برافروختند که در آن بیش از ده هزار نفر از مسلمین سوختند و بی شک گروه زیاد دیگری در این توطئه سهیم بودند و با این که بیعت کرده بودند، و با اینکه بیعت کرده بودند در صدد پیمان شکنی بر آمدند و مخاطب حضرت در این خطبه همین گروه هستند.
۴-عجیب تر آن است که ابن ابی الحدید در جلد یک صفحه ۲۳۰ و ۲۳۱ نقل میکند، هنگامیکه نامه علی علیهالسلام به معاویه رسید، که مردم همگی با من بیعت کرده اند و تو هم برای من بیعت بگیر و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست؛ معاویه (سخت دستپاچه شد)، نامه ای به “زبیر” نوشت و او را به عنوان امیرالمومنین خطاب کرد و گفت از تمام مردم “شام” برای تو بیعت گرفتم، با سرعت به سوى “کوفه و بصره” برو و این دو شهر را تسخیر کن که بعد از تسخیر این دو، هیچ مشکلی وجود ندارد، و بعد از تو برای “طلحه” بیعت گرفتم، بروید و مردم را به عنوان خونخواهی “عثمان” بشورانید.
✅تعارض ادعای طلحه و زبیر و رفاقت پشت پرده آنان با بنی امیه خود محل بحث های بسیاری پیرامون استراتژی صاحب نفوذان باقی مانده از سنت های خلیفه دوم، در حکومت داری است و خود مجال دیگری میطلبد.
حضرت در ادامه جمله ای را خطاب به همان گروه میفرمایند که این دو جمله در کنار هم پاسخ بسیاری از سوالات دل های غبار گرفته و ذهن های آشوب شده در فضای مسموم رسانه ای از همان زمان تا به امروز میباشد و ما در ادامه به بیان آن جمله و نکات پیرامون آن میپردازیم.
✅ حضرت در ادامه میفرمایند: حتی سَتَرَنی عنکم جِلبابُ الدّینِ، و بصَّرَنیکُم صدقُ النِّیَّه
ترجمه: ولی به خاطر استتار شما در لباس دین بود که از شما چشم پوشیدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالی که صفای دل، مرا از درون شما آگاهی می داد (و از توطئه ها و نیرنگهای شما به لطف الهی آگاه بودم)
در حقیقت این دو جمله حضرت پاسخ به دو سوال متعدد می باشد:
۱- اگر امام انتظار پیمان شکنی آنها را داشت و نشانه هایش را در آنها می دید چرا این مطلب را آشکار نفرمود؟
۲- این آگاهی بر درون و باطن آنها از کجا پیدا شد؟
امام علیه السلام در پاسخ به سوال اول میفرمایند: استتار در پرده دین بود که ایجاب می کرد این راز مکتوم بماند
و در پاسخ به سوال دوم می فرمایند: صفای دل، مرا آگاه ساخت
✅امام علیه السلام در پایان این سخن میفرمایند: من در کنار جاده های گمراه کننده ایستادم تا شما را به طریق حق رهنمون شوم؛ در آن هنگام که گرد هم جمع می شدید و راهنمایی نداشتید و تشنه رهبر شایسته ای بودید و برای پیدا کردن این آب حیات، تلاش می کردید و جایی نمی رسیدید.
در حقیقت حضرت آنان را متوجه به احوالشان درعصر خلیفه سوم بخصوص سالهای آخر عمر او یادآور میشوند و گوشزد مینمایند به یاری آنها رفتند و به صراط مستقیم هدایتشان کردند. همچنین به آنها توجه میدهد که اگر در آن دوران تاریک و طوفانی من نبودم چه مشکلات و گرفتاریهای عظیم دینی و دنیوی دامانتان را می گرفت.
*وضع و حال ما در دوران غیبت کبری نیز چنین است و پیوسته امام زمان علیه السلام در حال رهانیدن ما از دالان های ظلمات دنیوی و اخروی است، مادامی که ما در پی دریافت هدایت باشیم و خود را به عمداز مسیر هدایت خارج ننماییم.
✅نکته های مستتر در این جملات امام علیهالسلام:
۱- دید باطن یا همان صفای دل و صدق نیت که از اسباب بصیرت و روشن بینی معرفی شد:
این حقیقت بسیار مهم که مؤمنان پاکدل، مسائلی را می بینند که از دیگران پنهان است و در قرآن مجید در سورا انفال آیه ۲۹ نیز به آن اشاره شده، دارای یک شرط است و آن تقوا پیشه کردن است. (اگر تقوا پیشه کنید خداوند وسیلهشناخت حق از باطل را برای شما قرار میدهد). به عبارت دیگر به وسیله نور تقواست که انسان های مومن و متقی میتوانند، حق و باطل را در پنهان ترین چهره های مستتر شده نیز بشناسند.
در حدیث معروفی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده، میخوانیم: “اتقوا فراسه المؤمن فاِنَّهُ یَنظُرُ بِنورِ الله ؛ از هوشیاری مومن بپر هیزید که او به کمک نور خدا می بیند.
در حدیث دیگری از امان رضا علیه السلام می خوانیم: هیچ مومنی نیست مگر این که هوشیاری خاصّی دارد که با نور الهی به اندازه ایمان و مقدار بصیرت و علم خود می بیند و خداوند برای امامان اهل بیت علیهم السلام، آنچه را به همه مؤمنان داده قرار داده و در همین زمینه در کتابش فرموده: “در این نشانه هایی است برای هوشیاران” و…
نکته حائز اهمیت این است که امام رضا علیه السلام این سخنان را در پاسخ به سوال فردی فرمودند که پرسیده بود، چگونه شما از قلوب مردم آگاه می شوید و خبر می دهید؟
و در پایان به حدیث دیگری از رسول اکرم در این باب اشاره میکنیم تا بدانیم رسیدن به این مقام جز با راه تقوا و امساک از گناه و نفسانیات محقق نمیشود، و آن کلام گهربار که در اصول کافی جلد ۲، صفحه ۲۴۹، حدیث ۳ در باب ان المؤمن صنفان آمده، عبارتست از: اگر شیاطین دلهای فرزندان آدم را احاطه نکنند می توانند به عالم ملکوت (و باطن این جهان) نظر بیفکنند.
✅پرده پوشی بر عیوب مردم
غالب افراد دارای عیوب پنهانی هستند و گاه انسان از طریق عادی یا از طریق فراست و ایمانی از آن آگاه می شوند.
وظیفه هرکس، مخصوصا رهبران جامعه، این است تا آنجا که خطری برای اجتماع به وجود نیاید در عیب پوشی بکوشند و پرده دری نکنند؛ چرا که پرده دری ها از یک سو احترام شخصیت افراد را در هم می شکند و از سوی دیگر، آنها را در ارتکاب گناه جسور می کند.
زیرا در پرده بودن عیب همواره سبب احتیاط افراد میشود. اما اگر کار به رسوایی کشید دیگر کسی ملاحظه نمی کند و از همه اینها گذشته پرده دری باعث اشاعه فحشا در جامعه و آلوده شدن دیگران به گناه می گردد.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام که در اصول کافی جلد ۲، صفحه ۲۰۰، حدیث ۵،می خوانیم: کسی که عیب مومنی را که از آشکار شدنش بیمناک است بپوشاند، خداوند هفتاد عیب او را در دنیا و آخرت می پوشاند.
امیر المومنین علی علیه در این خطبه، اشاره پر معنایی به این دستور اسلامی نمودند و پایبندی خود را نسبت به آن آشکار ساختند و البته همانطور که در ابتدای این قسمت، اشاره کردیم این در موردی است که عیوب پنهانی سرچشمه مشکلات اجتماعی نگردد که در آنجا افشاگری یک وظیفه جهت نجات جامعه و جلوگیری از کشیده شدن جامعه در ورطه هلاکت است.
✅ قطعا میدانیم که این استثنا را نباید بهانه ای برای افشای اسرار و عیوب مردم قرار داد؛ بلکه باید به راستی محل روشنی برای این استثنا پیدا شود.
لذا حضرت شرایط،را به گونه در میابند که در ادامه میدهند من امروز حوادث عبرت انگیز تاریخ را که خاموش است و برای اهل معرفت گویاست، برای شما به سخن در می آورم تا حقایق را فاش کنم و.. ، یعنی پس از تشخیص ضرورت بیان اسرار آنها را با دو هدف عبرت و روشن شدن حقایق برای همگان جهت جلوگیری از انحراف و عدم تکرار آنها، بازگو میکنند.
✅ و در پایان حضرت با قاطعیت می فرمایند: آن کس که از دستورات من تخلف کند، از حق دور گشته است زیرا از زمانی که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن تردید نکرده ام.(بنابراین آنچه می گویم حق است و هرکس تخلف کند از حق فاصله گرفته)
و در واقع توجه به این نکات و سلسله مفاهیم این خطبه بیانگر آن است که حضرت امیر علیه السلام هم به عالَم ظاهر و هم عالَم شهود و باطن راه یافته اند و دست یابی به علوم ظاهر و باطن طبق حدیث نبویِ بابُ مدینه عِلمِ، از مسیر ایشان محقق میگردد.
✅سوال دیگری که باید به آن پرداخت این است که، چرا امام علیه السلام از ماجرای این جنگ نگران بودند؟
ایشان میفرمایند: نگرانی من هرگز به خاطر خودم نبود بلکه به خاطر این بود که مبادا با آمدن همسر پیامبر اکرم(ص) به میدان، و فریاد دروغین خونخواهی قتل خلیفه سوم و حضور جمعی از صحابه پیمان شکنی در لشگر دشمن، گروهی از عوام به شک و تردید بیفتتد، درست همانند نگرانی موسی به هنگام رویارویی با ساحران اتفاق بیفتند (اشاره به آیات سوره طه۶۵ تا ۶۷).
حضرت در بخش پایانی این خطبه، مردم و بازماندگان جنگ جمل را هشدار میدهند که؛
✅ امروز ما و شما در جاده حق و باطل قرار گرفته ایم(یا به عبارت دیگر بر سر دو راهی حق و باطل قرار گرفته ایم که ما به سویی می رویم و شما به سوی دیگر! ما در متن حق هستیم و متاسفانه شما در لبه پرتگاه)
۱-اگر بخواهیم حق و باطل را در یک عبارت کوتاه و روشن تفسیر کنیم باید بگوییم حق همان واقعیت الهی است و باطل پندارهای بی اساس و سرابهایی که به صورت آب نمایان می شود.
۲- به این ترتیب ذات مقدس الهی که از هر واقعیتی روشنتر و بارز تر است، نخستین چیزی است که شایسته نام حق است و غیر او به هر مقدار که با او ارتباط دارد حق است و به هر اندازه که از خداوند بیگانه است باطل است.
۳- خداوند متعال در قرآن کریم، سوره رعد آیه ۱۷، بیان فرموده است: حق را به آبی تشبیه میکند که از آسمان نازل می شود و به صورت سیلاب از دامنه کوهها جاری می شود و باطل را به کفهایی تشبیه می کند که بر اثر آلودگی آب بر آن ظاهر میشود، اما مدت زیادی طول نمیکشد آب وارد جلگه می شود آلودگی ته نشین می شود، کفها از بین می رود و آنچه مایه حیات و آبادانی است باقی می ماند.
* و چه زیباست که پیوستگی مطالب این خطبه در مورد حق و باطل و تشبیه زیبای قرآن را در مورد حق به کوه را به تشبیهی که حضرت در خطبه دوم بیان کردن و اهل بیت را کوههایی بلند که هیچ پرنده ای را به قله آن قدرت پرواز نیست، پیوند زنیم تا بهتر درک کنیم ادامه جملات حضرت را در بخش پایانی همین خطبه، که میفرمایند، گمراهان جمل بر امام زمان شان (حق) خروج کردند و پیمان الهی را شکستند و میان مسلمین شکاف ایجاد کردند و خونهای عظیمی ریختند.
✅حضرت در آخرین جمله میفرمایند: کسی که اطمینان به آب داشته باشد تشنه نمی شود (و تشنگی های کاذب که معمولا هنگام وحشت از فقدان آب، بر انسان چیره می شود به او دست نمی دهد)
این جمله اشاره به این دارد که آن کس که رهبر و راهنمای مطمئنی دارد، گرفتار شکّ و تردید و وسوسه های شیطانی و اضطراب و بی اعتمادی نمی گردد، چرا که خود را در کنار چشمه زلال معرفت احساس میکند و در مشکلات به او پناه میبرد و از او فرمان و دستور میگیرد.
پس بر ماست که رهبر خویش را بشناسیم و به او اعتماد کنیم و با اطمینان خاطر در راه حق گام بر داریم و تزلزل و تردید و وسوسه های نفس و شیطان در امان بمانیم.
✅ لازم است در این بخش به شبهه ای که عده با تمسک به کلام حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، بیان میکنند و به بانوان که مرکز کنترل عاطفی و قلب تپنده مدیریت ارتباطی خانواده هستند پاسخ دهیم، چرا که آن کلام نورانی حضرت در شرایط جنگجمل و با اقتضائات آن زمان بیان گردیده است و هیچ جای دیگری کلام متناظری با این مضمون از ایشان نه با سند صحیح و نه باشند مغشوش نقل نشده است.
و اما متن شبهه:
چرا حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه زنان را ناقص العقل، ناقص الایمان، ناقص الحظوظ معرفی کرده است؟
پاسخ:
۱-خطبه شماره هشتاد در نهج البلاغه، خطبه ایست که پس از فراغت از جنگ جمل بیان شده است. جنگ جمل فاجعه اى بود که به رهبرى عایشه (یکی از همسران پیامبر) به راه افتاد و هزاران نفر از مسلمانان در آن کشته شدند.
۲-تعقل زنان و بهره گیرى آنان از دریافت هاى عقلى نسبت به مردان کمتراست، همان طور که عاطفه و احساسات مردان نسبت به زنان کمتر است، براساس نظام احسن آفرینش و به مقتضاى حکمت الهى، مسئولیت بین انسان ها تقسیم و براى انجام آن مسئولیت ها امکانات، شرایط و تجهیزات متناسب با آن در اختیار افراد قرار داده شد و این شاهکار خلقت است که زنان داراى عاطفه و احساسا بیشتر باشند تا مادرى مهربان براى فرزندان باشند و بتوانند نقش تربیتى خود را به درستى ایفا کنند.
۳-بنابر دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت مشترک هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهاى ویژه اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسئولیت خاصى نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونه اى است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و کانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مى آید. هر یک در کنار دیگرى مى تواند آرامش و رشد بیابد. هم چنین زمینه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزندان به وجود مى آید.
۴-درباره عقل زن و مرد گفتنى است؛ عقل بر دو گونه است:
۱_۴ عقلى که معیار کمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واکتسب به الجنان»؛ [۳] «عقل آن است که با آن خدا پرستش مى شود و بهشت ها به وسیله آن به دست آید». این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است.
۲_۴ عقل حسابگر، ابزارى و اینتسترومنتال (Instrumental Reason) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است. در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مى گیرد؛ ولى این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعى تقسیم کار طبیعى و تکوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است. از توضیح یاد شده روشن مى شود که تعبیر امیرمؤمنان علیه السلام تحقیر کننده زن و برترى ارزشى مرد بر زن نیست؛ بلکه هشدار به کسانى است که در هر مسئله اى انتظار حرکتى مردگونه از زنان دارند.
۵-از عبارت نواقص الایمان، کامل واضح می شود که منظور حضرت، همه زنان نیست، چرا که زنان بسیاری از جهات ایمانی، از مردان برتر اند؛ از جمله حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها که برتری ایشان بر مردان مسلمان، شکی نیست؛ تا آنجا که پیامبر اکرم در منزلت ایشان، خطاب به سلمان فارسی می فرماید: «یا سلمان انّ ابنتی لفی الخیل السوابق»؛ای سلمان! دخترم فاطمه در زمره سبقت گیرندگان است.
۶- زبان شناسی عرب است که از منظر نیز اگر به آن بپردازیم علاوه بر اینکه از ریشه ادبی کلام چنین معنایی برداشت نمیشود بلکه مخاطب رو در حیطه وسیع تری از جنس زن شامل گردد.
در پایان خواهشمندم با افزایش دید عملی و یافتن ارتباط منطقی و صحیح کلام اهل بیت علیهم سلام به نگات اخلاقی ارزنده مستتر در آموزه هایشان برسیم و در این راه از تفاسیر و کتب ارزشمند و استادید برجسته همواره بهره مند گردیم.
خطبه پنجم
این خطبه علاوه بر نهج البلاغه از منابع دیگری نیز، نقل شده است. همچنین این خطبه از معدود خطبه هایی است که از حضرت علی علیه السلام در غیر زمان خلافتشان نقل شده است.
پس از شهادت پیامبر عزیزمان، عباس و ابوسفیان به حضرت عرضه داشتند که آمده ایم با شما برای خلافت بیعت کنیم. این در زمانی بود که بیعت برای ابوبکر در محل سقیفه پایان یافته بود حضرت این بیعت را نپذیرفتند و این خطبه را ایراد کردند و در آن، نهی از فتنه و آشوب مینمایند و از روحیه و آگاهیهای خود پرده بر میدارند.
✅توجه به این نکته ضروری است که حضرت بیعت این افراد را نمیپذیرند و با آگاهی کاملی که از شرایط زمان داشتند، اصل بقای اسلام و در هم شکستن توطئه منافقان را به عنوان سیره خود به متجلی رسانده و به آنان هشدار میدهند که از این گونه کارها بپرهیزند.
محورهای اصلی خطبه را میتوان در این پنج قسمت خلاصه کرد:
۱- مراقب فتنه انگیزان باشید.
۲- با بهانه جویجوییها و ایراد های ضّد و نقیض ناآگاهان و حسودان چه باید کرد.
۳- بیان سابقه دلاوریهایشان
۴- بیان علاقه به مرگ و عدم ترس نسبت به آن
۵- چرا سکوت کردند
حضرت در این خطبه با بیان اولین پاسخ ها به پرسش بسیاری از سوال کنندگان در تمان دوران های تاریخ، به جنبه های مهمی برای احقاق حقّ مسلم هر صاحب حقی اشاره میفرمایند که خود یک سیره عملی برای حق خواهان به حساب می آید. چرا که بسیاری سوال میپرسند، با اینکه حضرت برای خلافت رسول خدا (ص) از همه شایسته تر بود و افزون بر این پیامبر اکرم بارها بر جانشینی خلافت او تاکید فرمودند، چرا آن حضرت برای گرفتن این حق مسلم خویش که در واقع حق امت اسلامی بود بپا نخاست و قدرت نمایی نکرد، بلکه سکوت نمودند و میدان به دست دیگران افتاد؟
✅پاسخ به این سوال به وضوح در عبارت کوتاه و پر معنای این خطبه آمده است، و حصرت امیر(ع) در واقع چند دلیل برای عدم قیام خود ذکر نمودند:
۱-نخست اینکه کسانی چون ابوسفیان به ایشان پیشنهاد قیام کرده اند که به یقیین حسن نیت نداشته اند و یا مانند عبّاس تحت تاثیر کسانی بودند که حسن نیت نداشتند و لذا امام آنان را در این خطبه، فتنه جو و برتری طلب خوانده است.
۲- امام به خوبی می دیدند که در مسیر خود تقریبا تنها هستند و جز یارانی اندک کسی را ندارند؛ به همین دلیل در بعضی از خطبه های نهج البلاغه نیز صراحتا بیان میدارند: “تنها یاوران من اهل بیت من بودند و من نخواستم آنها را به خطر بیفکنم”! (خطبه ۲۶)
۳-حکومت و زمامداری مردم برای امام یک هدف نبود؛ چرا که او آن را آبی متعفّن و لقمه ای گلوگیر می داند؛ بلکه وسیله ای برای احقاق حق و اجرای عدالت و یا دفع باطل می دانستند”. (خطبه ۳۳)
لذا وقتی می بینند این قیام با این شرایط به آن هدف متعالی منتهی نمی شود، بلکه سبب ایجاد اختلاف بین صفوف مسلمین میشود و ممکن است منافقان که منتظر بودند از آب گِل آلود ماهی بگیرند، برخیزند و اساس اسلام را به خطر بندازند، چاره ای جز سکوت نمی بینند.
۴-هر کار- مخصوصا قیامهای مهم اجتماعی سیاسی- نیاز به فراهم شدن شرایط دارد و باید زمینه های آن فراهم گردد و در غیر این صورت نتيجه ای جز ناکامی و شکست و اتلاف نیروها نخواهد داشت و مانند آن است که میوه نارسیده را از درخت بچینند یا بذر در شوره زار بریزند.
لذا با بررسی تمام شرایط زمانی پیدا و پنهان و امکان سنجی درست و واقع بینانه و به دور از هیجانات حضرت تحمل این سکوت زجر آور را تنها و تنها برای حفظ بقای اسلام عزیز و رعایت مصلحت مسلمین بر جان مبارک خویش تحمیل نمودند تا جامعه به بلوغ و نهال اسلام جان بگیرد و از گزند منافقین و مشرکین مصنون بماند.
امام علیه السلام در بخش دوم این خطبه اشاره به بهانه جوییها و ایرادهای ضّد و نقیض ناآگاهان و حسودان می کند و میگوید: هر موضعی که من در برابر امرا خلافت بگیرن، این سیاه دالان بی خبر ایرادی مطرح می کنند.
میفرمایند: اگر درباره خلافت و شایستگی ام نسبت به آن و عدم شایستگی دیگران سخن بگویم و به افرادی که به سراغم می آیند پاسخ مثبت بدهم می گویند: او نسبت به حکومت و زمامداری بر مردم حریص است؛ و اگر دم فرو بندن و ساکت بنشینم خواهند گفت از مرگ می ترسد
✅شیوه همیشگی نابخردان و لجوجانه است که مردان خدا دست به هر کاری بزنند ایرادی برآن وارد میکنند و در این مسیر از تناقض های فراوان خویش ابایی ندارتد
✅در حدیث معروفی است امام صادق علیه السلام که در جلد ۶۷ کتاب بحارالانوار صفحه ۲ به نقل از ایشان آمده است: خشنودی همه مردم به دست نمی آید و زبانهایشان هرگز بسته نمی شود
✅شبیه همین معنی حضرت امیر عليه السلام در خطبه ۱۷۲ بیان میفرمایند: بعضی گفتند ای فرزند ابوطالب تو نسبت به حکومت حریص هستی و من پاسخ دادم به خدا سوگند شما حریص ترید! من حقی را که شایسته آنم می طلبم و شما مانع میشوید(اما شما مقامی را که می طلبید که هر گز شایسته آن نیستید و انگیزه ای جز دنیا طلبی ندارید)!
✅سپس به پاسخ کسانی می پردازند که سکوت ایشان را به ترس از مرگ نسبت می دادند، میفرماید: عجیب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (جنگهای بدر و احد و حُنین و خیبر و احزاب، بعد از آن همه رشادتهاکه از من شنیده یا دیده اید چه کسی می تواند وصله ترس از مرگ را به علی(علیهالسلام) بچسباند؟!)
✅میفرمایند، من اگر من سکوت میکنم به خاطر آن علومی است که علوم و آگاهی و اسراری در درون دارم که اگر اظهار کنم همچون طنابها در چاههای عمیق به لرزه در می آیید!
در قسمت قبل بیان کردیم که،امام علی علیه السلام با اشاره کوتاه به شجاعت و دلاوریها و ایثارگری های خود در غزوات و جنگهای مختلف اسلامی، به خرده گیران یادآوری نمودند که از هیچ حادثه مهمی وحشت ندارم و امتحان خود را در طول زندگی ام به خوبی پس داده ام؛ بنابراین سکوت من هرگز دلیل بر ضعف یا ترس نیست؛ بلکه مصالح اسلام و امت اسلامی را در این سکوت میبینم.
✅ نکته مهمی که حضرت در ادامه میفرمایند، بیان جایگاه مرگ در نزد ایشان است و برای آن تعبیری بسیار لطیف بکار میبرند؛ *علاقه من به مرگ از علاقه طفل شیر خوار به پستان مادرش بیشتر است. (با این تفاوت که علاقه طفل شیرخوار از روی غریزه است ولی علاقه حضرت و همه عارفان الهی به مرگ و ملاقات پروردگار علی الخصوص اگر به صورت شهادت باشد، علاقه ای است که از عقل تکامل یافته و عشق حقیقی نشات میگیرد.)
لذا در خطبه ۵۵ نهجالبلاغه میفرمایند: به خدا سوگند باک ندارم که من به سوی مرگ بروم یا او به سوی من آید(هنگامی که در راه هدف مقدّس الهی باشد.)
و نیز به همین دلیل در کلام معروف ایشان که دارای یک دنیا عظمت است، به هنگام اصابت شمشیر ابن ملجم بر فرق مبارکشان شاهدیم که فرمودند: به پرودگار کعبه پیروز شوم(و رهایی یافتم.)
امام علیه السلام میفرمایند، سکوت من به خاطر آگاهی بر اسراری است که اگر آن را آشکار سازم همچون طنابها در چاههای عمیق به لرزه در می آیید.!
روشن است که چاهها هر چه عمیق تر باشند لرزش طناب و دلو در اعماق آنها بیشتر است، زیرا مختصر لرزشی در یک سوی طناب تبدیل به لرزش وسیعی در سوی دیگر می شود.
اما این که این اسرار اشاره به کدام امر است ، در بین شارحان نهج البلاغه اختلاف نظر است و هر یک احتمالی در باره آن داده اند که در ادامه به ذکر آنها بیان درسترین احتمال میپردازیم؛
۱-گاهی آن را اشاره به وصیّت پیامبر (ص) به سکوت و ترک درگیری دانسته اند.
۲- گاه آن را اشاره به آگاهیهای آن حضرت بر عواقب امور و مصالح و مفاسد جامعه اسلامی که سبب سکوت می گشت دانسته اند.
۳-بعضی آن را اشاره به آگاهی آن حضرت بر احوال آخرت می دانند یعنی من مسائلی از جهان دیگر میدانم که اگر برای شما آشکار سازم، تکان خواهید خورد.
۴- بعضی آن را اشاره به قضا و قدر حتمی الهی دانسته اند که دامات امّت را فرو گرفته و به بیراهه ها می کشاند.
✅ اما هیچ یک از این احتمالهای چهار گانه با محتوای خطبه و جمله های قبل و شأن ورود آن سازگار نیست.
و بهترین تعبیر آن استدکه بگوییم که مقصود حضرت از آگاهی بر اسرار، همان دگرگونیهایی است که در حال “صحابه” و مدعیان اسلام و ایمان بعد از پیامبر (ص) رخ می داد.
به گونه ای که همان افرادی که مردم آنها را پرچمدار حق می دانستند، پرچمدار ضلالت و باطل می شوند و کسانی که دیروز پشت سر پیامبر (ص) و در سایه او با دشمنان پیکار میکردند و شمشیر میزدند، زیر پرچم منافقان قرار می گیرند و چنان دین به دنیا می فروشند که مردم آگاه در تعجب و حیرت فرو می روند.
حضرت میفرمایند : من آگاهی هایی از حوادث آینده و دگرگونی حال افراد دارم که اگر بازگو کنم سخت تکان خواهید خورد و همین هاست که مرا به سکوت و تحمل زجر و شکیبایی واداشته است
خدارا شاکریم که در این سی روز در پرتو کلام حضرت امیر علیه السلام توانستیم به سوالات و شبهاتی در حد بضاعت و زمان اندک خویش بپردازیم و در این مسیر تنها به پاسخ هایی از خود کلام ایشان و قرائن موجود در خطبه های دیگر و یا کلمات قصارشان و همچنین رویات معتبر نقل شده از حضرات معصومین علیهما السلام و آیات قرآن به صورت مختصر و رسا بهره گرفتیم.
امید است توفیق ادامه این مسیر را در دهه کرامت بیابیم و در آنجا به پاسخ شبهاتی با تکیه بر نکات موجود در پنج خطبه دیگر بپردازیم.
باشد که همه ما به تفصیل بر معارف دین مسلط گردیم.